برترينها: شايد كمتر كسي باشد كه ۸ آذر سال ۷۶ را بهخاطر نداشته باشد. حتي آنهايي كه سنشان به آن زمان نميرسد هم از حسوحال آن روز شنيدهاند. حس و حالي عجيب كه بيمثال بود! امروز، بيستوسومين سالروز بازي حماسي ايران و استرالياست. روزي كه تيم ملي ايران براي اولينبار پس از انقلاب راهي جام جهاني شد. به اين بهانه، در اين مطلب از حال و هواي آن روز بهياد ماندني ميخوانيم.
خبرورزشي در سالروز اين روز نوشت: ۸ آذر سال ۷۶، چه روز محشري شد! چه روز بينظيري! روز غوغا، روز غوغايي! روز پيروزي! علي دايي بود و احمدرضا عابدزاده، مگر ميتوانست تا نباشد؟ پشتوانه خط دفاع بود! كريم و استيلي، خداداد و محمد خاكپور! يادمان نميرود نعيم سعداوي را كه جاي خود را به ابراهيم تهامي داد تا او، زمينهساز گل اول باشد! ولي هنوز، يك-۲ استراليا پيش است! مهدي مهدويكيا، يك جوان نظير خودش را در قلب دفاع ميديد، مهدي پاشازاده! شاهرودي هواي سمت چپ را داشت كه با منصوريان عوض شد!
تيم ملي، حمله ميخواست و گل ميخواست! روي حركات تهامي، كريم گل اول را زد و روي فرار خداداد و يك، دوي او با علي دايي، عزيزي يك گل خدادادي زد! بازي ۲-۲ تمام شد! بازي جوري پيش برده شد توسط مليپوشان ايران كه بايد استاد اسدي هم وارد زمين ميشد! نتيجه ۲-۲ يعني پيروزي، يعني ظفر نمونه كامل! آن روز، ۱۴ مرد، حماسه آفريدند! ۱۴ مردي كه قيامت بهپا كردند! در ورزشگاه كريكتگراند شهر ملبورن! به روز ۰۸/ ۱۳۷۶/۰۹! بيست و سه سال قبل!
ايسنا هم در وصف آن روز نوشت: بدون شك تعداد بازيهايي كه مقابل تلويزيون ميخكوب شده باشيد و از شدت استرس و فشار عصبي حتي نتوانيد آب دهانتان را فرو دهيد و نفس حبس شدهتان را به بيرون منتقل كنيد به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسد؛ بازي ايران مقابل استراليا در ورزشگاه كريكت ملبورن يكي از همين بازيهاست.
ساعت يك بعدازظهر روز شنبه ۸ آذر ۱۳۷۶، با ساعتهاي اداري شنبههاي ديگر كمي تفاوت داشت. روز اول هفته يك اتفاق بسيار مهم قرار بود تمام مردم ايران را تحت تاثير قرار دهد. مردم ايران در اين ساعت شاهد حضور مليپوشان ايران در استاديوم ملبورن كريكت براي مصافي مهم و هيجانانگيز بودند؛ ديدار برگشت تيم ملي ايران و استراليا در مرحله پليآف مقدماتي جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه.
در آن موقع خبري از بنزين ۳۰۰۰ توماني، گوجه كيلويي ۱۹۰۰۰ توماني، پرايد ۱۰۰ ميليون توماني، كرونا، خانههاي گران و سرسامآور نبود. دغدغه اينترنت، روز و شب ايرانيان را فرا نگرفته بود و «سادگي» كليد واژهاي بود كه زندگي مردم ايران با آن مفصلبندي شده بود و اثر و نشانهاي از بريزوبپاشهاي اين روزهاي زندگي شهري ديده نميشد.
آن روز فرصتي بود كه كارمندان ادارات بهانهاي براي خود دست و پا كنند و براي چند ساعتي مرخصي بگيرند و براي دانشآموزان مدرسه مجالي باشد كه بتوانند خود را به مريضي بزنند يا بهانهاي ديگر بياورند تا روز اول هفته مدرسه نروند.
تمام مردم ايران با هر شرايطي كه بود تلويزيون يا راديوي خود را آماده كردند تا شاهد و شنواي اين بازي حساس باشند. تيم ملي ايران در شرايطي پا به ملبورن گذاشت كه ديدار رفت خود را مقابل استراليا در ورزشگاه آزادي يك بر يك مساوي كرده بود و در اين بازي مشخص ميشد كه چه تيمي مسافر پاريس و جام جهاني خواهد شد.
در هواي ۱۵ درجه بالاي صفر شهر ملبورن، ساندرو پل سوت آغاز مسابقه را به صدا درآورد تا مهمترين بازي تيم ملي ايران شروع شود. استراليا در شروع كار طوفاني بود و در آغاز به دروازه ايران هجوم آورد تا در اول كار بتواند نبض بازي را در دست بگيرد، اما روحيهاي كه به مليپوشان تزريق شده بود، نگذاشت ايران در دقايق اول تسليم استراليا شود. وقتي از روحيه صحبت ميكنيم يعني مهار توپ با يك دست توسط عابدزاده كه در حضور ۸۰ هزار تماشاگر استراليايي با خنده و آرامش خود، به عنوان كاپيتان تيم، دلگرمي فوقالعادهاي به همتيميهايش ميداد.
قفل دروازه ايران در دقيقه ۳۲ شكسته شد و هري كيول، مهاجم جوان آن روزهاي استراليا، توانست دروازه ايران را باز كند و استراليا را يك بر صفر پيش بيندازد. ايران در ادامه به قول جواد خياباني چيزي براي از دست دادن نداشت و بايد تمام توان خود را براي بازگشت به بازي ارائه ميكرد، ولي تلاش ايران در نيمه اول بيثمر بود تا ايران در ۴۵ دقيقه اول بازي يك بر صفر بازنده به رختكن برود.
در نيمه دوم دروازه تيمملي زودتر از تصور باز شد و آئورليو ويدمار سه دقيقه پس از شروع نيمه دوم، گل دوم استراليا را به ثمر رساند تا همه چيز به نفع استراليا باشد.
ورق هنگامي برگشت كه جيمي جامپ استراليايي به ميدان آمد و تور دروازه احمدرضا عابدزاده را پاره كرد. در آن هنگام بازيكنان ايراني مورد تمسخر تماشاگران استراليايي قرار گرفته بودند و آن لحظه بود كه همه مردم ايران در ناراحتي و دلشكستگي شريك بودند. بازيكنان ايران در استراليا تنها بودند و در يك هجمه تمام عيار بايد به ادامه بازي فكر ميكردند.
جواد خياباني اين اتفاق را در گزارش خود اينطور بيان كرد: «در تهران نشان داده شد كه چگونه اخلاق انساني و اسلامي تماشاگران عزيزمان در ورزشگاه آزادي نمايان شد، اما مسائلي كه استرالياييها به ما نسبت ميدهند، خودشان انجامدهنده آن هستند و با حركات غيرانساني، مسائلي ضد اخلاقي را در ورزشگاه ايجاد كردند. اينها تفاوتي است كه فرهنگ متمدن و اسلامي ما را با يك كشوري كه ۱۲۰ سال بيشتر سابقه ندارد و توسط برخي از دريانوردان انگليسي تاسيس شده است، نشان ميدهد. بايد نشان داده شود كه نام ايران چگونه سالها زنده است و سرزمين ما در اذهان باقي است. اميدواريم تيم ملي كشورمان، با بازي خوبش كار را دنبال كند.»
خندهها و آدامس جويدن احمدرضا عابدزاده از نكات جالب توجه آن لحظهها بود و نشان از دقايقي ميداد كه قرار است اتفاقي بسيار شيرين را رقم بزند.
مسابقه بعد از اين نقطه عطف ادامه پيدا كرد. حالا همه به دنبال اين بودند كه ايران، غيرت خود را نشان دهد. اين لحظه بود كه ورق برميگشت. اين تيم ايران بود كه موقعيتسازي ميكرد. انگار تيم ملي ايران قدرت بلامنازعي بود كه در مخمصهاي به نام پليآف جام جهاني گير كرده است.
اين لحظه بود كه جواد خياباني جملاتي گفت كه شايد در هيچ وقت از گزارشهايش سابقه نداشت. او با روحيه صادق و بدون هيچ اغراق گفت: «بچهها بايد باور كنند كه ميتوانند به دروازه استراليا حمله كنند و اين را نشان دادند. مليپوشان اگر نيمي از آنچه در تهران به نمايش گذاشتند را در اين بازي ارائه دهند، ميتوانند دروازه استراليا را باز كنند. بازگشت در اين بازي كار سختي است، اما هيچ چيز در فوتبال غير ممكن نيست.»
بله هيچ چيز غيرممكن نبود. تمام ناممكنها، به وقوع پيوست، آن هم جايي كه هيچكس فكرش را نميكرد. تيم ايران در زمين بايد كار ميكرد و روي زمين به دروازه حريف يورش ميبرد. اتفاقي كه شروعش در دقيقه ۷۱ بود. خداداد عزيزي با تمام توانش به محوطه جريمه استراليا حمله كرد و تا آنجايي كه ممكن بود، توپ را به سمت دروازه برد و در نهايت كريم باقري كه در بازي رفت غايب بود، گل اول ايران را به ثمر رساند.
حالا ايرانيان بودند كه سر از پا نميشناختند. مليپوشان در ملبورن قفل دروازه حريف را باز كردند و مردم ايران ۱۴ دقيقه پر از هيجان و سختي را بايد ميگذراندند. سفيدپوشان ايراني اين بار منظمتر و متحدتر، خود را براي گل بعدي آماده ميكردند. جواد خياباني گفت: «زدن گل دوم آب سردي است بر پيكر تماشاگران حاضر در ورزشگاه.» اين آب سرد در دقيقه ۷۵ ريخته شد.
مارك بوسنيچ شروع مجدد خود را انجام داد و كريم باقري با ضربه سر توپ را به نيمه زمين استراليا روانه كرد. آنجا علي دايي منتظر بود كه توپ را تصاحب كند. او پاس گلي داد كه هيچ وقت فراموش نميشود. خداداد عزيزي در موقعيت تك به تك با دروازهبان قرار گرفت و همه چيز آماده بود تا انفجار و حماسهاي بزرگ رخ دهد: بعد از آن گل بود كه تمام معادلات عوض شد. تيمي كه حتي خوشبينترين كارشناسها هم به صعودش اميدي نداشتند، حالا در راه صعود به جام جهاني قرار داشت. استراليا تعويض كرد. ايران كه دو تعويض خود را در دقيقه ۵۲ و ۷۰ انجام داده بود، يك تعويض ديگر در اختيار داشت و ابراهيم تهامي را كه در دقيقه ۷۰ به جاي نعيم سعداوي به زمين آمده بود خارج كرد و علياكبر استاداسدي را به ميدان فرستاد تا قدرت دفاعي مليپوشان افزايش پيدا كند.
۹۰ دقيقه به اتمام رسيده بود و داور وقت اضافه را ۸ دقيقه اعلام كرد؛ اتفاقي كه در يك مسابقه فوتبال بسيار كمسابقه است، اما انگار قرار بود اتفاقات كمسابقه دست به دست هم دهند و يك رويداد بينظير را رقم بزنند.
همه منتظر سوت داور به نشانه پايان بازي بودند. داور به ساعت خود نگاه كرد. اين يعني پايان بازي نزديك بود و خوشحالي مردم ايران تا ثانيههايي ديگر طنينانداز ميشد.
آخرين موقعيت استراليا راه به جايي نبرد و ضربه دروازه براي ايران اعلام شد. احمدرضا عابدزاده هم خودش ميدانست با ضربه به توپ، بازي به اتمام خواهد رسيد. ضربه احمدرضا عابدزاده همان و سوت داور بازي همان. ايران به جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه صعود كرد. علي دايي و حميد استيلي ابتدا داور را در آغوش گرفتند و مليپوشان ايران به زمين مسابقه آمدند و همه غرق در شادي بودند.
۲۳ سال از اين اتفاق گذشته و هنوز مردم ايران از اين بازي به نيكي ياد ميكنند. اين روزها كه فوتبال ايران درگير حواشي مختلف شده و فدارسيون فوتبال و تيم ملي ايران در چالشهاي بزرگي قرار گرفتهاند، بايد روزهايي را به خاطر آورد كه مليپوشان ايران بدون هيچ چشمداشتي ميجنگيدند و براي سرافرازي كشور خود تا سر حد توان مقابل حريف ميايستادند.
بعد از اين پيروزي، خيابانهاي تمام شهرهاي ايران ديدني بود. شادي و همهمهي عجيبي سراسر خيابانها را فرا گرفته بود. همهي ماشينها بوق ميزدند، مردم از شيشهي ماشينها بيرون آمده بودند، عدهاي دستمال ميچرخاندند، عدهاي هم سوت و جيغ ميزدند. تصاوير هيجانانگيزي از آن روز ثبت شده، پسركي كه از فرط خوشحالي با دوربينش ميخواهد اين لحظات را ثبت كند انگار كه ميداند شايد ديگر اين اتفاق تكرار نشود و به سربازان داخل خيابان گل ميدهد... حتي دختراني كه شايد خيلي اهل فوتبال نبودند هم در اين شادي شريك بودند و ايران ايران سر دادند و شيريني پخش كردند!
حالا بعد از گذشت سالها چقدر دلِمان تكرار خاطراهاي مشابه ميخواهد. يك شادي از ته دل، آن روزگار بدون كرونا و بهدور از مشكلات حال حاضر... دلمان تنگ است... خيلي تنگ.
|