روزنامه سازندگي - كريم نيكونظر: سقوط سه ستاره سينما و تلويزيون محصول هيچ چيز نيست جز بده بستان مستقيم با مخاطب. تا قبل از اين آنها فيلمساز و بازيگر و برنامه ساز بودند و با تماشاگر. آنها برنامه و فيلم و سريال مي ساختند و ما مي ديديم و مهم نبود نظرمان چيست؛ مهم اين بود كه آنها باشند و بسازند و ما گهگاه لبخندي بزنيم، حق انتخاب نبود (الان هست؟) و ماي مخاطب غيرفعال بوديم چون صدايمان به كسي نمي رسيد.
نقد منتقدان غر تعبير مي شد و ستاره ها مدام تحقيرشان مي كردند چون به اسم عامه ي مردم و استقبال شان مي شد. دهان منتقد را بست، اما حالا كه رسانه هاي جمعي تا اين حد گسترش پيدا كرده همدي مردم شده اند منتقد و درد اين همه منتقد براي برنامه ساز و بازيگر و ستاره بيشتر از هر چيزي است. ديگر حصار و حائلي وجود ندارد. ديوار شيشه اي كه ستاره را حفظ مي كرد شكسته و كار ستاره در معرض ديد است. جمله ي پادشاه لخت است» را ديگر منتقد نمي گويد، مردم عادي مي گويند؛ همان ها كه زماني ستاره ساختند حالا مي گويند كه كار تمام است.
اگر منتقد دليل مي آورد حالا مخاطب با دو كلمه خوشم مي آيد با خوشم نمي آيد » قال قضيه را مي كند. زماني ميشد اين راه را اصلاح كرد اما حالا نه. زمانه عوض شده اما ستاره ها هنوز همان شكلي هستند با همان دانش اندك، شيوه ي اجراي به دردنخور و البته سنت هاي غلط برنامه سازي و فيلم سازي، ريزش مخاطب برنامه هاي رامبد جوان، مهران مديري و محمدرضا گلزار در شبكه خانگي نشانه ي تغيير داده است. درست است كه هنوز «ملكه ي گدايان» و «گيسو» پرمخاطباند اما تماشاگر خوب مي داند كه اين باتري تمام شده، كه مهران مديري و رامبد جوان ديگر چيزي در چنته ندارند .
مسئله نوآوري است، به روز بودن است، حرف زدن به شيوه ي نسل جوان است، موضوع اصلي همراه بودن با مردم است. مردم، همان توده هاي بي شكلي كه در سريال ها و فيلم هاي اين آقايان مدام مسخره مي شوند از هنرمند جلو افتاده اند. دليلش هم زندگي در جامعه است؛ همان جايي كه گراني و فساد و قتل و دروغ و كلاهبرداري هست. همان جايي كه سرمايه ها از بين مي رود و اميدها نااميد مي شود و مردم روزمره با آنها طرف اند و حوصله قر و فر آدم ها را ندارند كه ريشم كارشان با ريتم زندگي هم خوان نيست. در چنين دنيايي نمي شود به شيودي دهه هفتاد حرف زده نميشود هنرمند قرنطينه شود و دور از اجتماع خشمگين حرفهاي انتزاعي بزند و فكر كند منتقد اجتماعي است و ژست بگيرد.
نمي شود كمدي لوس و بي مزه كه تركيب رقص عربي و كج و كوله كردن دهان و جلو دادن شكم است ساخت و فكر كرد تماشاگر به اين آتراكسيون هاي قديمي و باسمهاي مي خندد، موضوع فقط ما نيستيم، جهان عوض شده. وقتي خود پلتفرم ها مدام سريال هاي روز را نمايش مي دهند خود به خود سليقه ها هم تغيير مي كند. اين جهاني كه مديري و جوان براي ما مي سازند كهنه است.
متعلق است به سليقه ي دهه ي هفتاد و هشتاد كه طنز در حد فكاهي بود و شيك وپيك بودن مسئله. حالا سريال ها و برنامه ها بيشتر تصوير دلخواه فيلم ساز را نمايان مي كند. سليقه ي خود ستاره را نشان مي دهد كه چطور جهان را مي بيند و ما شگفت زده مي شويم از اينكه چقدر دنيا را كوچك و محدود مي بينند. اين ستاره ها زماني ستاره شدند كه نبض زمانه دستشان بود. خوب مي فهميدند كه چطور بايد مردم را درگير كرد. پيام دادن آخرين كاري است كه مردم از اين ستاره ها، از گلزار و مديري و جوان، انتظار دارند. نمي شود پشت درد مردم مخفي شد، نمي شود با درد مردم پول در آورد.
راستش چرا... مي شود اما همين اتفاق مي افتد. ستاره ديگر ستاره نمي ماند، سقوط مي كند و اگر چه كار مي كند اما ديگر ابهتي ندارد، كاش خودشان بفهمند كه چه چيزي را دارند از دست مي دهند كه چطور اعتماد بين مردم و آنها دارد نابود مي شود. سرمايه گذارها به زودي مي فهمند كه اين همه شلوغي و سروصدا بيهوده است و كمكي نمي كند به موفقيت. اين پايان راه است. فاصله سرما مي آورد و حالا. تا اطلاع ثانوي اين سه ستاره مردم را با فاصله نگاه مي كنند، سقوط از همين جا شروع مي شود.
آموزش كاردستي هيولا با دستكش
كمدين اخم مي‌كند؛ با شركت جواد آقا، مهران و رفقا
حضور افشين سنگ‌چاپ در سريال "دلخوش"/ آيا سريال‌هاي طنز شبانه تلويزيون هنوز مخاطب دارند؟
سقوط ۳ ستاره، مديري، رامبد و گلزار، چرا و چگونه؟
كپي‌كاريِ تازه مديري؛ برگ برنده يا در امتداد سقوط؟
آقاي مديري!كپي‌كاري ارزش نيست، جار نزنيد
چگونه درد در قسمت پاييني كمر را درمان كنيم ؟
بازي براي افزايش هوش و خلاقيت از ۹ تا ۱۲ ماهگي (قسمت اول)
بازي براي افزايش هوش و خلاقيت از ۹ تا ۱۲ ماهگي(قسمت دوم)
معرفي روش هايي براي رد شدن سريع از قسمت امنيت فرودگاه!
خبرنامه پیامکی 
